نوزده پرسش است كه از سوي مصاحبهكننده پرسيده شده به همراه پاسخ مدير فنآوري اطلاعات مركز.
يك نشريه داخلي در مركز منتشر ميشد به نام «افق». هدفش اينكه اطلاعات داخل مركز را به همگان برساند و اين خيلي خوب بود. روابط عمومي مسئول آن و يكي از همكاران آن رفاقت با بنده داشت در حدّ تيم ملّي! يك روز گفت كه اين بار نوبت شماست كه مصاحبه بگيريم و در نشريه بياندازيم. گفتم تو را باكي نيست، كار بر من نِه، كه تمام را خود به انجام خواهم رساند و تحويل خواهم كرد به زودي. اين شد كه اين نوشته حاصل آمد؛ پرسشها را خود و پاسخها را نيز خود، همه را يكجا تهيه كردم و ابزاري براي تبليغات. آري، شد مصاحبهاي كه ميبينيد. قصدم تركاندن بود، اينكه محور اصلي كار روشن شود، زيرا غرضم تحوّل مركز بود از به دست گرفتن امور فني. در انديشهام تغيير بزرگي ميديدم كه مركز را از آن گريزي نيست و تلاش ميكردم به آن دست يابم و گمانم بر اينكه با اعتمادي كه هست ميتوانم. امّا گمانم غلط بود و اعتماد نه به آن حدّ، بسي كمتر و توقف و روزي كه دانستم شدني نيست، به خدا سپردمشان!
اين نوشته را ميتوانيد به صورت رايگان از لينكهاي روبهرو دريافت نماييد.
دانلود: ۱۶۹۵ بار
خمپاره به هدف نميخورد، اگر ديدهبان گراي صحيح ندهد. نظرات شما گراي هدف من است: