به نام خدا
آواهايي از سيدمهدي موشَّح (۱۰ مورد)
عناويني كه ذيلاً ملاحظه ميفرماييد پارهاي سخنرانيها يا گفتگوها بوده كه هر كدام
از اين جهت كه شايد محتوي مطالبي مفيد و قابل استفاده باشد
براي استفاده رايگان در اين سايت قرار داده شده است.
۱. نقد سهگانه سينمايي ماتريكسماتريكس را اولين بار كه ديدم، تفاوت آن با ديگر فيلمهاي هاليوود توجهم را جلب كرد. شگفت است كه فيلمهاي جدي از اين دست، از عناصر سهگانه سينمايي معروف هاليوود خالي است و بسيار كمبهره. نشان ميدهد كه هدف فراتر از آن است كه به هيجانهاي كاذب از دست برود و تضعيف شود. به سايت فيلم مراجعه كردم، جستجوي سوابق برادران نويسنده و كارگردان را نيز نمودم. جالب بود كه يك سرفصل مستقل براي مقالات و مباحث فلسفي حول اين فيلم گشوده بودند در سايت. نگاهي اجمالي انداختم و برخلاف رويكرد منتقدانه رايجي كه به دليل به كارگيري واژه «زايان» اين فيلم را صهيونيستي ميدانست، آن را به نحوي ضدصهيون تصوّر كردم.
دوم هم كه آمد ديدگاه رايج همان بود، اما با آمدن سومين بخش از اين فيلم، منتقدين هم شوكه شدند. وقتي «زايان» نيز چون «ماتريكس» سيستم ديگري از كنترل شد! اما نظرياتي كه درباره اين فيلم در همان قسمت اول داشتم، همچنان برقرار بود. اين شد كه وقتي يكي از همكاران خبر از اين نگاه يافت، اصرار كه به مباحثه نشينيم و اين جلسه دو ساعته برگزار شد. نتيجه اينكه هنوز هم اين فيلم را آنگونه كه ديگران ديدند نميبينم!
نوار را چهار بخش كردم، اگرچه يكپارچه بوده و پيوسته، تا بارگيرياش مر شما را ساده گردد. البته اين نيز تمام سخن نيست، خيلي حرفهاي ديگر هم داشتم كه فرصت نشد و ماند تا شايد روزي ديگر!
ضمائم: ۴ فايل۳۳۹۱ دانلود
۲. بررسي ابعاد تكويني، تاريخي و اجتماعي واقعه عاشوراشهرستان بروجرد، مسجد حضرت ولي عصر(عج) به پيشنهاد يكي از همكاران. ميگفتند به مسجد نخي معروف بوده است در گذشته. دهه محرم و هر شب يك منبر. آنكه دعوت كرده، سالهاي قبل ديگراني را آورده كه بحثي خاص را طرح نمايند. از بنده نيز خواسته كه ادامه همان جريان باشم. موضوع را اينگونه اعلام كردم و دوستان هم بيلبورد زده و بحثها بهگونهاي متفاوت قرار بود باشد. پايان كه يافت، دوست گرامي خشنود و اعلام كرد، آنچه ميخواسته طرح شود، شده و از اين بابت خداي را شاكرم.
بحث ريشه فلسفي داشت و بر مبناي اصالت فاعليت استاد حسيني(ره)، از اين رو طرحش بر منبر دشوار مينمود. روشي ابداعي به كار بستم كه دو طرف بحث را يكپارچه نمايم، مقدمه از قصهاي آغاز شود كربلايي، انتها نيز روضه از همان قصه برگيرد. ميانه را به بحثي فلسفي گذراندم، محفوف به آن مقدمه و مؤخره. در مجموع، يك جُنگ حاصل گشت؛ حاوي بخشهاي متفاوت. روشي سيمايي و رسانهاي شايد!
شب عاشورا اما مصداقيتر شد و متفاوت. تطبيقي از هر چه فلسفه بافته شده، بر عملكرد آنانكه خلافت را از مسير خويش خارج ساخته. لذا بر اينترنت گذاشتنش را حاصلي نديدم جز ضربه به وفاق امت اسلام و صرفنظر كردم منتشر شود.
هر شب پس از اتمام سخن، نشريهاي داشتند به نام «عطش» كه خلاصه منبر در آن نشر شود. خود خلاصهاي مينگاشتم و خدمتشان تا توزيع كنند. اين نوشتهها نيز موجود است كه ميتوانيد از بخش نوشتهها برگيريد در پنج قسمت.
ضمائم: ۷ فايل۴۹۰۲ دانلود
۳. كاركرد وبلاگ در تبليغ ديني - مشهدنشست اول جشنواره طوبي كه در قم برگزار شد، چند هفته نگذشته، تماسي دوباره: همين بحث را در مشهد هم براي طلبههاي ما در مدارس آن منطقه. توپولوفي سوار شديم و يك روز زيارت حضرت ثامنالحجج(ع) توفيقمان شد. در كنار آن هم بحث وبلاگ و تبليغ ديني.
اينجا اما به اقتضاي اينكه مخاطبين بيشتر از كشورهاي همسايه شرقي بودند، بخشي از بحث به نحوي اختصاصي طرح شد. إنشاءالله كه مقبول درگاه احديت قرار گيرد.
ضمائم: ۳ فايل۲۵۲۲ دانلود
۴. كاركرد وبلاگ در تبليغ ديني - اصفهاناز مشهد بازنگشته، گفتند كه اصفهان هم سفري بايد و عدهاي از طلاب خارجي هم آنجا در انتظار. آمدند در مسير اصفهان، پرديسان سوار شدم و از همين طرف رفتيم تا مقصد. عجب باراني بود اما آن روز.
خبري هم در ميدان نقش جهان و بسته شدن حوالي مركز شهر. جاي ديگري فراهم كردند براي برگزاري نشست و بحمدالله صحبت شد و اميد كه موفق بوده باشد و مؤثر.
ضمائم: ۲ فايل۱۷۲۹ دانلود
۵. كاركرد وبلاگ در تبليغ ديني - قمجامعةالمصطفي(ص) همايشي راه انداخته، «طوبي» نام نهاده و نشستهايي مقدماتي در موضوعات مختلف. دوستي خواست كه در باب «وبلاگ» سخن كنم در يكي از اين نشستها. مدرسه امام خميني(ره)، ميدان باجك، حدود يك ساعت و نيم زمان گرفت.
رويكرد تازهاي بود براي تبليغ گروهي در وبلاگ و نه فردي. روش كار را پيش از اين در طرحي براي حوزه.نت ابداع كرده و اما هرگز نيازموده بودم.
پردهنگار اين جلسه در بخش نوشتهها موجود است كه ميتوانيد بجوييد و برگيريد، همراه با متني كه مباحث از آن ارائه شده. نتيجه چند روز تحقيق و بررسي درباره كاركردهاي متصور براي وبلاگ در تبليغ ديني.
ضمائم: ۱ فايل۸۵۶ دانلود
۶. حديث معراج و اولين نمازتهران نرفته بودم براي منبر و تبليغ. غرض ديدار پدر و مادر بود و چندي از اقوام كه ناغافل. مدرسهاي غيردولتي، دبيرستان و راهنمايي با هم داشت و مدير سفارش كه از نماز بگوييد و جماعت در مدرسه.
ذائقه اين سن را دارم، مدرسه رفتن خودم را كه از خاطر نبردهام. بحث را از نظريه رشتهها در فيزيك شروع كردم، نه براي اينكه خداي نكرده كيهانشناسي ماترياليستي امروز غرب را حاكم كنم بر فهم آيه و روايت. غرض فقط اينكه مخاطب را متنبّه سازم، به شيوه جدلي، آنچه ميگويم ناممكن نيست، اگر چه ابتدا محال به نظر بيايد.
امكان معراج را از اشاره به نظريات روز استفان هاوكينگ در طرح جهانهاي موازي نشان دادم. اگر چه اين فيزيكدانهاي امروزي اصلاً بويي از مفهوم خلقت، معراج و نبوّت به مشامشان آشنا نشده است و بسيار دورند ازين مقولهها!
اگر مطلب مختصر است، دليل اينكه ظرفيت مخاطب را مبنا بايد كرد و جوانان را تاب اطاله كلام نيست، چونان جواني خودمان!
ضمائم: ۱ فايل۸۱۰ دانلود
۷. جريانشناسي فقه نظاميكي از دوستان معرفي كرد. تماس گرفت و گفت بيا جلسه مشترك، جايي در كوچه ممتاز. گفتم: تنها نميتوانم. قبول كرد با بچهها بروم. بچهها را پشت يك رايانه گذاشت و چند نرمافزار بازي اسلامي داد تا سرگرم شوند، از توليدات يك مركز تبليغي اسلامي. من و ايشان نيز با بزرگي مشغول گفتگو شديم.
آن جلسه تمام شد و تصميم بر اينكه در يك جلسه با حضور كارشناسانشان، طرح بحث نمايم، علميتر و نه اجرايي.
جلسه بعد در مكاني ديگر، اينبار پاورپوينتهايي آوردم و دو بحث را طرح كردم؛ يكي تلاشهاي انديشمنداني براي نظريهپردازي حول و حوش نظامسازي اسلامي. چيزي كه ربط به فقه حكومتي داشته باشد. بحث ديگر هم سبك زندگي بود؛ ريشهها و عوامل، همچنين چگونگي دخل و تصرّف در آن.
مدتي گذشت. تماسي از طرف پژوهشكدهشان كه اينبار بحث را بياور اينجا طرح كن؛ مدرسه علميه مشكوة. نميشناختم. آدرسي دادند و رفتم. خيلي عجيب و غريب. نه تابلويي و نه علامتي. انگار فقط يك خانه بود. كمي كه گشتم و پلاكها را ديدم، يك نوشته قدّ كاغذ A۴. نام مدرسه را نوشته بود.
هيچ كسي منتظر نبود. سر وقت رسيده بودم و حالا طلبههاي بنده خدا رفته نهار. ساعت يك و نيم اصرار كرده بودند كه باش، بودم، ولي خالي! تا بچهها را رساندم مدرسه، سريع رفتم سر قرار كه خلف وعده نشده باشد، با شتابزدگي در رانندگي حتي. پرس و جويي كردم. دو سه نفر را. بالاخره يكي پيدا شد و راهنمايي كرد داخل يك كلاس كوچك. دستگاه ويدئو پروژكتوري هم در اختيار گذاشت.
وقت گذاشتم و در مدتي كه كسي نبود، دستگاه را راه انداختم. روشن كردم و تنظيم و اتصال به لپتاپ خودم. بعد از نيمساعت دو نفر پيدا شدند. پرسيدم: جلسه را آغاز كنيم؟ گفتند: صبر كنيم دوستان ديگر هم بيايند. هر چه صبر كرديم، بيش از پنج نفر نشديم. پاورپوينت را راه انداختم و يكساعت بحث را گفتم. البته يكي دو نفر هم حين بحث ملحق گشتند. همهشان خسته، بندگان خدا پيوسته با خميازه همراهيام ميكردند. بهار بود و كلاً خواب بعد از نهار خوب ميچسبد! به زور انگار چشم خود را باز نگه ميداشتند.
به محض پايان يافتن بحث، استاد ديگري آمد و معلوم شد در همان محل درس ديگري برقرار است. زود خالي كردم تا مزاحمت نباشد. عذرخواستم و زحمت را كم نمودم.
بحث خوبي بود. نظر خودم كه اين است. اگر چه مشتري نداشت و هنوز هم ندارد. مسئولين هم به نظرم صرفاً براي رفع تكليف اقدام به برگزاري نمودند. شايد هم رودر