به نام خدا

در پارسي‌بلاگنسبت عقل و دين ۲۶

يكشنبه ۳۰ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۰ صبح

و اما در مورد فرمايش شما واقعا من گيج شده ام زيرا مطالبي كه فرموده ايد كه انسان از حالات نفس به وجود نفس پي مي برد و رفرنس به بدايه و نهايه داده ايد من در كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» در پاورقي هاي شهيد مطهري ديدم كه انسان از نفس پي به حالات مي برد و دقيقا بر عكس اين مطلب كه شما فرموديد.
در كل نسبت به اين موضوع بايد بيشتر مطالعه كنم اما اگر اين مشكل هم حل شود فكر نكنم نسبت به ابطال نظريه ي «مغز درون خمره» كمكي نمايد.
اما شما مطلبي در ايميل قبل فرموده بوديد كه جالب توجه بود و مي توانست راه گشا باشد ولي من درست متوجه منظور شما نشدم و خواستم تقاضا كنم بي زحمت توضيح بيشتري نسبت به اين مطالب بفرماييد.
اگر توضيح بيشتري بفرماييد و مطلب را بشكافيد كه منظور شما چه بوده كه نتيجه گيري كرده ايد «مغز در خمره نيستيم» متشكر و سپاسگزار خواهم شد.

چند سطر اول از نهايةالحكمة علامه طباطبايي (ره):

إنا معاشر الناس أشياء موجودة جدا- و معنا أشياء أخر موجودة- ربما فعلت فينا أو انفعلت منا - كما أنا نفعل فيها أو ننفعل منها - .
هناك هواء نستنشقه - و غذاء نتغذي به- و مساكن نسكنها و أرض نتقلب عليها - و شمس نستضيء بضيائها- و كواكب نهتدي بها- و حيوان و نبات و غيرهما- .
و هناك أمور نبصرها و أخري نسمعها- و أخري نشمها و أخري نذوقها و أخري وأخري - .
و هناك أمور نقصدها أو نهرب منها- و أشياء نحبها أو نبغضها- و أشياء نرجوها أو نخافها- و أشياء تشتهيها طباعنا أو تتنفر منها- و أشياء نريدها لغرض الاستقرار في مكان - أو الانتقال من مكان أو إلي مكان- أو الحصول علي لذة أو الاتقاء من ألم- أو التخلص من مكروه أو لمآرب أخري- .

آن‌چه مشاهده مي‌فرماييد
آغاز بحث فلسفه است
ولي به جاي آغاز از «وجود بماهو وجود»
از اشياء پيرامون سخن به ميان آمده
البته كه طبق آن‌چه عرض شد
علامه معتقد به حكمت متعاليه است
و قائل به اين‌كه علم به اشياء
از نظريه «وحدت عاقل و معقول» نشأت مي‌گيرد
و نه از نظريه «سنجشي»
نظريه‌اي كه عرض كردم در مباحث استاد حسيني (ره) با آن آشنا شده‌ام
بنابراين علامه تلاش نمي‌كند درك وجود را متوقف به آثار آن بداند
ولي...
ولي در عمل بحث را اين‌طور كه مي‌بينيد مي‌آغازد
اين را از آن رو آوردم
كه نشان دهم ايشان براي اقناع مخاطب
همان سيري را نشان مي‌دهد
كه مخاطب مي‌پيمايد
تا به شناخت از واقعيت برسد
روبه‌رو شدن با آثار
همه ما انسان‌ها ابتدا با آثار مواجه مي‌شويم
يعني همان اعراض
همان كيفيات
اندازه و رنگ و مكان و زمان
علامه بدون اين‌كه قصد داشته باشد نظريه ديگري
غير از حكمت متعاليه را تبيين نمايد
ولي
با اين نحو آغاز كردن بحث فلسفه
عملاً پذيرفته است
حداقل به تصوّر حقير
يعني بنده اين‌طور به نظرم آمده
ايشان عملاً به طريقي نشان داده كه مردم از عرض پي به جوهر مي‌برند
و از ماهيت به وجود
و از كيفيت به هستي
لذا طبيعي‌ست كه در اصول فلسفه
و يا حتي بعدتر در همين نهايه
و بدايه
تحقق علم به نفس را مقدم بدانند
علي‌المبناي حكمت متعاليه

و توضيح آن‌چه فرموديد نياز به توضيح دارد
تمثيلي شايد بهتر فهم شود
اكنون شما در مقابل رايانه هستيد
آيا مكان‌نما را مشاهده مي‌كنيد؟!
آيا مكان‌نمايي كه درون صفحه مانيتور است «وجود» دارد؟!
اين چه پرسشي‌ست
البته كه وجود دارد
زيرا داراي اثر است
و مگر تعريف وجود به غير از «اثردار» است
هر اثرداري موجود است
عبارات علامه را دوباره بخوانيد
ايشان موجود واقعي را موجودي ذكر مي‌كند كه «ذا آثار واقعية» است
مكان‌نما واقعي‌ست
شما آن را مي‌بينيد
حركت مي‌نمايد
و در ديدگان شما تأثير مي‌نهد
اما ممكن است فيلسوفي آن را واقعي نداند
مجازي و اعتباري حساب كند
آن‌گاه ناچار است كه آثار واقعيه‌اي كه مكان‌نما در چشم مي‌نهد را
به موجودي ديگر نسبت دهد
موجودي كه واقعي باشد
نور
فيلسوفي ممكن است بگويد كه آن‌چه واقعي‌ست فوتون‌ها هستند
آن‌ها هستند كه در كنار هم قرار گرفته
با هم به چشم شما برخورد مي‌كنند
البته به نحوي كه شكل يك مكان‌نما را تداعي نمايند
وقتي به شبكيه چشم شما برسند
و مغز شما با تحليل تأثير حاصله از اين فوتون‌ها
خيال مي‌كند كه يك مكان‌نما «وجود» دارد

اكنون مثال كامل شده است
مكان‌نما يك مغز در خمره است
زيرا دو وجود هم‌زمان دارد
يك وجود واقعي كه در حقيقت چند فوتون نور است
كه در لامپ يا لامپ‌هاي مانيتور توليد شده‌اند
و يك وجود مجازي
اعتباري و غيرحقيقي
و البته واقعي‌نما
كه همان مكان‌نمايي باشد كه ما مي‌پنداريم
البته در اين مثال
مكان‌نما هوشمند نيست
اختيار و اراده و آگاهي ندارد
تا دانشمندي بخواهد چيزي را به آن تزريق نمايد
ولي با اين حال
وضعيتي كه دارد مشابه وضعيتي‌ست كه يك مغزدرخمره دارد

مغزدرخمره يك موجود واقعي‌ست
كه تصوّراتي غيرواقعي دارد
غير از اين است؟!
البته كه اين تصوّرات هرگز منطبق بر واقعيت نخواهند شد
اين به زبان رياضي همان شد كه قبلاً ارسال كرده بودم:
«من نمي‌تواند هم عضو مجموعه واقعي باشد و هم عضو مجموعه غيرواقعي»
مكان‌نمايي كه شما مشاهده مي‌كنيد
وجودي مجازي دارد
درست مانند ما كه يك تصوّر بيشتر نيستيم
تصوّري كه تزريق شده‌ايم
به يك مغزي كه البته او واقعي‌ست
حالا پرسش دقيقاً در اين‌جاست:
چطور مي‌شود ما كه مجازي هستيم
تصوّر هستيم
به مغز در خمره تزريق شده‌ايم
و هيچ وجود واقعي نداريم
منطبق باشيم بر خود مغز در خمره‌اي كه وجود حقيقي دارد؟!

تمام آن‌چه به زبان رياضي نوشته بودم
قصد بيان همين مطلب را داشت:
صغري1: «مغز در خمره عضوي از جهان واقعي‌ست»
صغري2: «من عضوي از جهان مجازي هستم»
كبري: «جهان واقعي و غيرواقعي وجه اشتراك ندارند»
يعني هيچ عضو مشتركي نمي‌توان براي آن‌ها يافت
فردي كه هم عضو جهان واقعي باشد و هم عضو جهان غيرواقعي و مجازي
نتيجه1: «من عضوي از جهان واقعي نيستم»
نتيجه2: «من مغز در خمره نيستم»

البته شما مي‌توانيد باز هم مغزدرخمره‌اي را تصوّر بفرماييد
كه من به آن تزريق شده باشم
من همان مكان‌نمايي باشم
كه عارض شده‌ام بر جوهري از نور، از فوتون، منشعب از لامپ
اما
هرگز نمي‌توانيد بگوييد كه آن فوتون‌ها،‌ مكان‌نما هستند
اين‌ها بر هم قابل انطباق نيستند

من اين هستم كه الآن هستم
اگر مغز در خمره‌اي هم وجود داشته باشد
كه من تصوّري درون آن باشم
تزريق شده به آن
من، خود آن مغز نيستم
و نخواهم بود
اگر چه ارتباط با آن دارم
زيرا من عرض هستم و آن جوهر
من كيفيت هستم و آن، موضوعي كه من بر آن سوارم
من انگار نوشته‌هايي بر روي كاغذم
كاغذ همان مغزدرخمره
و من، آن نوشته‌هاي روي آن
من وجودي واقعي ندارم
و آن، وجود واقعي دارد
ولي معنايش اين نيست كه نوشته‌ها، كاغذ باشد!

اين تبيين مطلبي بود كه بنده قصد داشتم بيان نمايم
اميدوارم توضيحات كافي بوده
و مطلب را أوقع في النفس كرده باشد

يك اشكال ديگر مي‌ماند
كه ممكن است طراح شبهه «مغز در خمره»
پس از ديدن جواب ما
بخواهد طرح نمايد
كه فعلاً طرح نمي‌كنم
اگر به نظر شما رسيد به آن هم مي‌پردازيم
ياعلي

[ادامه دارد...]


مطلب بعدي: نسبت عقل و دين ۲۷ مطلب قبلي: نسبت عقل و دين ۲۵

بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر18نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1366با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1354نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN