به نام خدا

در پارسي‌بلاگاقتصاد، فرهنگ، سياست

سه‌شنبه ۸ مهر ۱۳۹۳ - ۱:۵۰ عصر

اين جمله از كيست:

«ما معتقديم روابط بين اقتصاد، فرهنگ و سياست به گونه‌اي است كه يكديگر را متقابلاً تقويت مي‌كنند. چنانكه اين قاعده در مورد اندام‌هاي زيستي نيز صدق مي‌كند. بي‌معناست كه بپرسيم در بدن انسان ماهيچه‌ها «به راستي» نقش اساسي‌تري دارند يا دستگاه گردش خون، يا دستگاه عصبي، يا دستگاه تنفسي، هر يك از اين دستگاه‌ها نقشي اساسي و حياتي دارد و هر كدام از كار باز بماند، كل بدن از كار مي‌افتد. نظام‌هاي سياسي و اقتصادي نيازمند نظام‌هاي فرهنگيِ پشتيبان‌اند و اگر از اين پشتيباني محروم باشند ناگزيرند بر اجبارِ صرف تكيه كنند كه تقريباً هيچگاه ثبات و دوام نداشته است. در مقابل، نظام فرهنگي‌اي كه با نظام اقتصادي مرتبط با آن تناسب نداشته باشد، دوام نمي‌آورد. باور به موجبيّت اقتصادي، موجبيّت فرهنگي و موجبيّت سياسي، هر سه از مصاديق ساده‌انگاري است. گرايش اين نظام‌ها به روابط علّيِ دوسويه است،‌ اگر يكديگر را تقويت نكنند دوام نمي‌آورند.»

كدام يك از مخاطبين اين وبلاگ مي‌توانند گوينده متن فوق را حدس بزنند؟
يك هفته هم فرصت!

پ.ن. (19 مهر 1393)
بله
دوست عزيزمان درست فرمودند
رونالد اينگلهارت
پس بگذاريد اكنون كه جواب را دانستيد
رازي را براي شما برملا نمايم
نمي‌دانم عواقب آن چيست
ولي خوب است بدانيم
خوب است كه آگاه باشيم
خوب است كه متوجه پيرامون خود بيشتر باشيم
خوب است كه دشمن خود را خوب بشناسيم
آري
رونالد اينگلهارت
او كيست؟!
كاري نداريم كه يهودي‌ست
يا آن‌چنان كه در مقالات وي مي‌توان ديد
در آن‌چه نوشته است
يك آتئيست به تمام معنا
همان‌كه ما كافر مي‌گوييم!

سازماني جهاني دارد
بررسي ارزش‌هاي جهاني (http://www.worldvaluessurvey.org)
از همان اوايلي كه انقلاب ايران تحقق يافت
اين سازمان نيز ارزش‌هاي جهاني را پيمايش كرد
و نام هر پيمايش جهاني را
كه بر اساس متدي واحد و پرسشنامه‌هايي مشابه بود
يك «موج» (Wave) نهاد
موج اول پيمايش جهاني آن‌ها
كه در ده كشور به انجام رسيد
دو سال پس از انقلاب انجام شد
ده سال بعد موج دوم پيمايش در 18 كشور
پنج سال بعد در 53 كشور بررسي‌ها به انجام رسيد
موج سوّم كه در سال 1374 انجام شد
ولي هنوز هم ايران را در ليست خود نداشت
اطلاعاتي از باورهاي ايرانيان نداشت
ارزش‌ها و باورهاي ما را نمي‌شناخت

پرسشنامه عجيبي طراحي كرده‌اند
روش بسيار جالبي
نمي‌پرسند: واقعيت چيست؟
مي‌پرسند: تو چه فكر مي‌كني؟!
برداشت‌ها و تصوّرات و تفكّرات مردم را هدف گرفته‌اند

و اما ايران
موج چهارم را سال 1999 آغازيدند
و اين‌بار اطلاعات ايران را هم داشتند
هم‌وطن‌هاي مسئول ما در وزارت ارشاد
زحمت كشيدند انگار
سال 1379 طرحي ملّي در ايران كليد خورد*
من نمي‌خواهم اتهامي وارد كنم
در صلاحيت...
و اطلاعات و دانش حقير هم نيست
مسئولين امر بايد بررسي نمايند
اما به نظر مي‌رسد
شايد...
حداقل در حدّ موضوعات مطرح شده
و روش بررسي
مشابهت‌هاي عجيبي وجود دارد

ارشاد طرح ملّي ارزش‌ها و باورهاي ايرانيان را در دستور قرار داد**
موج اول اين طرح با موج چهارم آن طرح جهاني در هم آميخت
پرسشنامه و اسناد نيز
در همان سايت جهاني آمريكايي يافت مي‌شود***

اين‌ها مهم نيست
مهم اين است كه غرب آمار فرهنگ دنيا را به دست آورد
بسيار عميق و دقيق
نتيجه چه؟
همين جملاتي كه از اينگلهارت خوانديد
اينگلهارت دنيا را بر اساس متغيّرهاي اقتصادي و سياسي و فرهنگي تحليل آماري كرد
و نتايج اين بررسي‌ها براي اولين بار به صورتي كاملاً تجربي نشان داد
كه اين سه نظام
در هم تنيده و تأثيرگذارند
و مانند بدن يك انسان واحد عمل مي‌كنند
مشابه نظريه‌اي كه استاد حسيني (ره)
مؤسس دفتر مجامع مقدماتي فرهنگستان علوم اسلامي قم
در تحليلي كه از اقتصاد ايران دارند
ارائه نموده‌اند
اين را اينگلهارت در مقاله‌اي بيان كرده است
كه 1377 به زبان فارسي ترجمه شد****

اما اين تنها دستاورد مطالعات فوق نبود
مهم اين است كه دنياي غرب با اين بررسي‌ها
باورهاي مسلمانان را شناخت
باز هم بسيار عميق و دقيق
و به آن‌جا رسيد
كه اينگلهارت نظريه برخورد تمدن‌هاي هانتينگتون را نقد كرد*****
او تلاش‌هاي دولتمردان غرب
براي ترويج فرهنگ «دموكراسي» در ميان ملل مسلمان را بيهوده دانست
و اذعان نمود
بررسي‌هاي آماري در كشورهاي اسلامي حاكي از آن است كه
مسلمانان نگاه بسيار مثبتي به دموكراسي دارند
پس برخوردي كه هانتينگتون ميان اسلام و تمدن غرب پيش‌بيني كرده
در موضوع دموكراسي نيست
بلكه...
اينگلهارت نتيجه تحقيقاتي كه به لطف هم‌وطنان ناآگاه ما در ايران
و كشورهاي ديگر اسلامي به انجام رسيده است
بر اساس كليشه‌هاي استانداردي كه او و شاگردانش تهيه كرده‌اند
اين مي‌داند...
اجازه دهيد عين متن را بياورم
آن‌چه در ترجمه مقاله وي آمده است:
«مقايسه ميان اطلاعات به دست آمده از طريق اين تحقيق در مورد كشورهاي مسلمان و غيرمسلمان، بخش اول نظريه هانتينگتون را تأييد مي‌كند: فرهنگ حقيقتاً مؤثر است و تأثير آن بسيار زياد است. سنّت‌هاي مذهبي قديمي بر ارزش‌هاي فعلي و جاري در اين كشورها اثر پايداري بر جا گذاشته است.
در عين حال هانتينگتون در اين فرض كه منازعه اصلي ميان غرب و اسلام در مورد ارزش‌هاي سياسي صورت مي‌گيرد، اشتباه كرده است. در اين مقطع از تاريخ، جوامع مسلمان و غيرمسلمان (يهودي-مسيحي) دموكراسي را بهترين شكل حكومت مي‌دانند. در حقيقت گسل و شكاف اصلي ميان غرب و اسلام در مورد تساوي جنسيتي و آزادي جنسي است. به عبارت ديگر ارزش‌هايي كه دو فرهنگ اسلام و غرب را از هم جدا مي‌كند، بيشتر در مورد «شهوت» است تا در مورد مردم.»

اين‌جاست كه «دكترين تهاجم فرهنگي» اينگلهارت شكل مي‌گيرد:
براي رفع چالش‌هاي پيش‌بيني شده در آينده جهان
ميان اسلام و غرب
بايد مسأله «شهوت» را در جهان اسلام دگرگون كرد!

وي در جايي از مقاله خود صريح‌تر سخن مي‌گويد:
«يك تحقيق جديد نشان مي‌دهد كه مسلمانان و غرب در نگرش نسبت به دموكراسي يكسان‌اند، در حالي كه نگرش آن‌ها نسبت به طلاق، سقط جنين، تساوي جنسيتي و همجنس‌بازي، باعث ايجاد دو دنياي متفاوت مي‌گردد، كه البته اين نگرش مسلمانان نسبت به مسايل جنسي، مي‌تواند براي آينده دموكراسي در خاورميانه خوش‌يمن نباشد»
مسأله جهان غرب با اسلام
امروز بر سر همين است
بر سر شهوت!

اكنون مي‌توان پي برد كه اصرار زياد مقام معظم رهبري
در تمام اين سال‌ها
از شبيخون فرهنگي و تهاجم فرهنگي و ناتوي فرهنگي
همه و همه اشاره به اين دكترين جديد در غرب است
دكتريني كه شايد پاره‌اي مسئولين ما نيز در رسيدن غرب به آن همكاري نمودند
و با آمارها
گراي جبهه خودي را به دشمن دادند

اكنون مي‌فهمم چرا رؤساي جمهور ايران كه با خبرنگاران غربي مصاحبه مي‌كنند
در نيويورك مثلاً
يكي از سؤالات اصلي و هميشگي خبرنگاران خارجي
همين مسأله همجنس‌بازي و تساوي جنسيّتي‌ست!
گويا شاخص حل مشكل اسلام و غرب همين است؛
اين‌كه مديريت «شهوت» در جامعه اسلامي به شيوه و سبك غربي تبديل گردد!

* امسال موج سوم آن در ايران انجام شد
هم‌زمان با موج ششم در جهان!

** ببينيد:
http://yon.ir/tmabi

*** در نشاني:
http://www.worldvaluessurvey.org/WVSDocumentationWV4.jsp

**** متن كامل مقاله در نشاني:
http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/22855

***** در اين مقاله:
http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/347730 


مطلب بعدي: چگونه تلويزيون خود را به راديو تبديل كنيم؟ مطلب قبلي: كاربازي

نظرات

توكلي: با سلام خدمت برادر بزرگوارم
تبريك به شما و شكر پروردگار به خاطر دانشي كه به شما عطا كرده است. سوالي داشتم كه جوابش برايم مهم است. يكي از مهمترين دلايلي كه باعث تحسين جنابعالي از طرف من شد داشتن دانش در ابعاد و شاخه هاي مختلف است كه شما داريد . چيزي كه مورد علاقه اينجانب نيز هست و اصولا روش درست زندگي انسان را در همين شكل چند بعدي ميدانم.
سوالم اين است كه نتايج اين مطالعات و تحقيقات شما قرار است چه نمودي در دنيا داشته باشد آيا صرفا از روي علاقه شخصي است يا اينكه براي هدفي ( مثل تدريس ، تاليف كتاب و ...) است ؟
ببخشيد شايد سوالم كمي شخصي باشد اما چون سعيم اين است كه از همين روش تبعيت كنم آشنايي با شخصي مثل شما مرا نسبت به آينده و ثمره اين راه كنجكاو كرد . با تشكر
چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۳ - ۷:۴۰ عصر
پاسخ: سلام و تشكر. علم بماهو علم چه خاصيتي دارد؟! علم براي علم به كار نه دنيا مي‌آيد و نه آخرت. همه حضور انسان در اين دنيا براي توليد «عمل صالح» است. اين امتحاني‌ست كه براي ما تدارك ديده‌اند. علمي كه به كار نيايد، علم بي‌عمل است و عالم بي‌عمل را كدام بزرگ بود كه فرمود: همچو زنبور است لكن بي‌عسل؟! البته كه سعدي، ولي با «لكن» را من از مرحوم آغاسي به ياد دارم! نمود علم به متغيّرهاي فراوان بسته است، نخست تقوا و اخلاص. انساني كه در كسب علم اخلاص نداشته و هدف خود را چهچه و به‌به ديگران منظور كرده باشد، يا پولي كه با آن نان چرب‌تري بخورد، قطعاً اين علمش ثمر نخواهد داد، درخت نخلي را ماند كه نخل است، ولي رطب از آن برنمي‌خيزد، درخت بدون ميوه، مانند همين نخل‌هايي كه چند وقتي جلوي حرم كاشته بودند! ديگر پشتكار در ارتباطات اجتماعي‌ست. حضرت امير ع فرمودند كه خداوند از عالمان عهد گرفته است كه براي بيداري جامعه قيام نمايند. عالمي كه به پستو رود و هزارهزار باب علم را در حافظه خود ذخيره سازد، اگر به ميان جمع نيايد و ترك خلوت نكند، هزارهزار خسران ديده است و علم خود به تابوت مرگ خويش سپرده است. اما در مواردي از همين عالم داراي اخلاص در عمل و اكمال در روابط اجتماعي هم كار بر نمي‌آيد. زيرا عمل به جامعه راست مي‌شود و جامعه اگر ميل صراط مستقيم نداشته باشد، اگر فرهنگ مضمحل شده، نارس باشد، اخلاص و ابلاغ هم راهي به جايي نمي‌برد و امثال شيخ فضل‌الله بر دار مي‌شوند، تا جامعه آماده گردد. روزي البته همان اخلاص و ابلاغ به كار سيدروح‌الله مي‌آيد. جامعه كه آماده شد، مربع علم، اخلاص، ابلاغ و پذيرش اجتماعي كه تشكيل شود، آن‌جاست كه تحوّلات عظيم رخ مي‌نمايد. حقير خواسته‌ام از پروردگار اين است كه گام اول را ارزاني دارد؛ اخلاص را. اگر اين اولي بشود، بقيه كارها ساده‌تر انجام مي‌شود. موفق باشيد برادرم. شما هم برايم دعا كنيد. تشكر
توكلي: با سلام خدمت برادر عزيزم
1 - متن از رونالد اينگلهارت است ( با تقلب از گوگل )
2 - نظر كاربر محترم با نام كاربري ( فقه اقتصادي سياسي ) با احترام به ايشان بايد بگويم جسارتا اصلا ربطي به موضوع مطرح شده نداشت . اصلا گوينده متن كاري به محل تشكيل فرهنگ ، سياست و اقتصاد ندارد كه آيا مال خود همان جامعه است و يا تقليدي است و اينكه آيا همه را بايد با هم گرفت يا نه ؟ كه اگر ايشان ادعا ميكرد كه پذيرش يكي از اين سه به تنهايي ممكن نيست و بايد حتما هر سه را باهم تقليد كرد آنگاه نقد ايشان مرتبط بود . در حالي كه حرف گوينده اين است كه اين سه مبحث در هر جامعه با يكديگر ارتباط قوي دارند و تغييرات يكي بر بقيه اثر گذار است . ( حالا از هر جا كه آمده اند الان بر يكديگر اثر گذار و توجه به هر سه لازم است).
3 - بنده نيز با نظر گوينده متن موافقم .با اين تفاوت كه نقش و اثرگذاري بخش فرهنگ را بسيار مهم تر از اقتصاد و سياست ميدانم . چرا كه بيشتر مشكلات اقتصادي و سياسي مربوط به نوع تفكر انسانها و فرهنگ غالب بر آن جامعه است كه بسياري از آنها با تغيير و اصلاح نگرش كلا حذف ميشوند يا كاهش پيدا ميكنند .
البته اثر آن دو نيز بر فرهنگ غير قابل انكار است و اهميت اين ارتباطات را به خوبي ميتوان از آيات و احاديث دريافت .
با آرزوي موفقيت و سلامت براي هر دو بزرگوار
دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳ - ۴:۳۶ صبح
پاسخ: اي خدا بگم چيكار كنه اين گوگل رو! :) تشكر از لطف شما. مطلبي در اين رابطه در نظرم بود كه امروز فردا به همين پست پيوست مي‌كنم. غرضي داشتم كه نام نويسنده را نياوردم. به اين غرض نيز اشاره خواهم كرد. ياعلي
فقه سياسي: «كشورهايي را مثال زديد كه به توسعه اقتصادي يا فرهنگي يا اقتصادي رسيده‌اند بي‌آن‌كه ناگزير باشند ساير حوزه‌ها؛ فرهنگ يا سياست يا اقتصاد غربي را تقليد نمايند. ديگر اين‌كه اتصال اين سه حوزه؛ اقتصاد، سياست و فرهنگ، نيازمند دليل است و تا اثبات نشود قابل پذيرش نيست»
بله همين را مي خواستم بگم ، بطور كلي نظرم اينه كه اصلاً اينكه گفته بشه ما اقتصاد اسلامي سياست اسلامي يا فقه اقتصادي يا فقه سياسي داريم جاي سوال داره و قابل ترديد هست، و غالب استدلال هايي كه مي آورند از نوع همان استدلال اين آقاست كه از اندام بدن مثال مي زند يعني دليلي براي اثبات اصل مسأله ندارند و به مثال اندام بدن متوسل مي شوند حدس من اينه كه اين آقا در مقابل پرسشهاي مخاطبان درمانده يعني مخاطبان گفته اند اين فقه سياسي در ايران كه باعث حل مشكلات سياست در ايران نشده لذا ايشان جواب نداشته لذا گفته مشكل سياست ما اينه كه اقتصاد و فرهنگش هم مشكل داره و به اين صورت از جواب فرار كرده اين مقاله جعفريان هم خوب است كه گفته در قديم مي گفتند نجوم اسلامي داريم (الان هم مي گويند فقه سياسي داريم)
جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۳ - ۹:۳۴ صبح
پاسخ: هفته بعد، سه‌شنبه يعني، ادامه پست مزبور را كه تكميل كردم، شايد، شايد بخشي از پرسش‌هاي شما را بتوانم پاسخ دهم. تشكر از محبت شما كه حوصله فرموديد و نظر خود را بيان كرديد.
فقه اقتصادي سياسي: اين چه سواليه؟ ما چكار داريم كي گفته؟ بايد بدانيم چي گفته و آيا درست گفته يا نه؟ اينجا كه باطل گفته زيرا به جاي اينكه از مدل جاري در كشورها مثال بزند از بدن انسان مثال زده استدلالش هم باطل است زيرا

سياست غرب كه عبارت از دمكراسي غربي باشد در بسياري از كشورها مقبول و جاري است مثل كشور مالزي يا اندونزي يا تركيه ولي اين كشورها فرهنگ غرب كه عبارت باشد از آزادي جنسي را قبول نكرده اند يا اقتصاد غرب كه عبارت از اقتصاد آزاد باشد در بسياري كشورها مقبول است مثل چين يا عربستان يا روسيه سفيد ولي اين كشورها سياست غرب كه دمكراسي باشد را قبول نكرده اند يا فرهنگ غرب كه عبارت باشد از آزادي جنسي در بسياري كشورها مقبول و جاري است مثل كوبا يا تايلند ولي اين كشورها سياست غرب كه دمكراسي باشد را قبول نكرده اند خلاصه اينكه سياست و فرهنگ و اقتصاد بايد كنار هم باشند نيازمند دليل است زيرا در مورد سياست غربي فرهنگ غربي اقتصاد غربي، هر كشوري بخشي را گرفته و ساير جنبه هايش ار قبول نكرده و مشكلي هم پيش نيامده و بنيان آن كشور از هم نپاشيده و به قول اين آقا دوام هم آورده اند در خود كشورهاي غربي مثل آلمان يا فرانسه يا انگلستان همگي اقتصاد بازار آزاد دارند ولي سياست آنها برخي سلطنتي برخي ليبرال است يا كشورهاي غربي مثل آمريكا يا ژاپن يا آلمان همگي اقتصاد بازار آزاد و سياست دمكراسي دارند و فرهنگ آنها برخي بوديسم برخي مسيحيت واتيكان و برخي مسيحيت ارتدكس است يعني نظامهاي فرهنگي متفاوت دارند و اين حرف كه نظامهاي فرهنگي اقتصادي سياسي همه به هم مربوطند دليلي ندارد
جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۳ - ۱:۵۸ صبح
پاسخ: از نقدي كه نسبت به متن فرموديد سپاسگزارم. پس نظر شما اين است كه مي‌توان به توسعه اقتصادي دست يافت و در عين حال از توسعه فرهنگي و سياسي با آن معناي غربي آن‌ها سرباز زد. دو استدلال نيز در بيان شما به نظرم آمد؛ نخست اين‌كه كشورهايي را مثال زديد كه به توسعه اقتصادي يا فرهنگي يا سياسي رسيده‌اند بي‌آن‌كه ناگزير باشند ساير حوزه‌ها؛ فرهنگ يا سياست يا اقتصاد غربي را تقليد نمايند. ديگر اين‌كه اتصال اين سه حوزه؛ اقتصاد، سياست و فرهنگ، نيازمند دليل است و تا اثبات نشود قابل پذيرش نيست. ممنونم از دقت نظري كه داشتيد. إن‌شاءالله اگر عمري باقي بود، سه‌شنبه هفته بعد نام گوينده اين متن را به پست مزبور اضافه خواهم كرد.
بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر18نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1366با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1354نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN