مثلاً
يك بوقلمون در همانجايي كه هست باشد
يك بوقلمون ديگر را
ميفرستيم به جنگل
يعني متغيّر مكان را تغيير ميدهيم
بوقلمون ديگر را
پير انتخاب ميكنيم
يعني متغيّر سن را تغيير ميدهيم
بوقلمون بعد را
مريض
يعني متغيّر سلامت جسمي را تغيير ميدهيم
و همينطور
پس از چند روز
گزارش تهيه ميكنيم
و با نمونه سفيد و دست نخورده مقايسه ميكنيم
چه ميبينيم؟
اين يعني مشاهده علمي
راسل اين خطا را كرده
اين مغالطه را
مشاهده علمي را با مشاهده غيرعلمي فرق نگذاشته
ما
در آزمون
متغيّرها را تغيير ميدهيم
پس
تأثير متغيّرها را مشاهده ميكنيم
و
سپس قضاوت ميكنيم
شهيد صدر منظورش اين است
اينكه
ما نسبت متغيّرها را در اطراف علم اجمالي بررسي ميكنيم
وقتي
ده متغيّر داشته باشيم
و
هميشه فقط و فقط با آمدن يك متغيّر خاص
نتيجه حاصل شود
يعني تابع
پس
حكم ميدهيم كه آن نتيجه تابع اين متغيّر است
با كمك از نظريه احتمال
و محاسبات آن
نظريه احتمال ميآيد و اطراف علم اجمالي را
نابود ميكند
به صفر ميرساند
و
فقط يك احتمال باقي ميماند
برجسته و با ارزش بالا
و آن ميشود علّت
اما
يك احتمال ديگر هست
اينكه
ما بعضي از متغيّر ها را كه نميشناسيم
شايد
آنها مؤثر باشند
و ما ندانيم
خب
اين در علم مهم نيست
چرا؟
زيرا متغيّرهايي كه ما نميشناسيم
دقيقاً آنهايي هستند
كه
در طول زمان زندگي ما
و گذشتگان ما
و عمري كه تاريخ بشر ميشناسد
تغيير نكردهاند
يعني
عملاً
آنها ديگر براي ما ثوابت هستند نه متغيّر
مثلاً
يكي بگويد
چون ما در كهكشان راه شيري هستيم اين اتفاقات ميافتد
يا
مثلاً
چون در فاصله فلان هزار سال نوري ما چند سياهچاله حضور دارند
خب
داشته باشند
اين ديگر متغيّر نيست
هست
ولي نه در طول عمر ما
ما
در محاسبات علمي
از اين نوع متغيّرها صرف نظر ميكنيم
به همين دليل است
كه
علم ما صددرصد نيست
قطعي نيست
گاهي يكي پيدا ميشود و از درون سنگ و كوه حيوان زنده بيرون ميكشد
شتر حضرت صالح
يا
ماه را به دو نيم ميكند
و
دوباره ميچسباند
اينها هم علمي هستند
ولي
خارج از توان محاسباتي ما
[ادامه دارد...]