پول يا خدمات
سؤال اين است؛ آيا بايد به امام جماعت پول پرداخت كرد؟ به عنوان دستمزد به خاطر نمازي كه در مسجد ميخواند؟ خُب اينكه نميشود، پس به خاطر هزينههاي رفت و آمد و فعاليتهاي اجتماعي.
وقتي ما براي يك سِمت پول ميدهيم چه ميشود؟ بررسي كنيم:
1. اگر كم باشد، يك اعلام عموميست تا ضعيفترين افرادمان به اين شغل مبادرت كنند. زيرا بهترينها براي درآمد بيشتر نامزد ميشوند. آنهايي كه دانش كمتري دارند تا در مؤسسهاي كار بجويند. اينها پيشقدم ميشوند.
2. اگر زياد باشد رقابت شديد ميشود. عده زيادي هستند كه ميخواهند آن شغل را به دست آورند. در اين رقابت چه كسي پيروز ميشود؟ آنكسي كه حاضر باشد از چيزهاي بيشتري بگذرد تا آن شغل را به دست آورد. مثلاً اولي حاضر نيست جلوي مدير تعظيم كند، باورهاي ديني قويتري دارد و از عقايد خود نميگذرد. ديگري اما ميگذرد و حاضر است هر تملّقي بگويد. حتي به قيمت اينكه دروغ بگويد شايد. هر چقدر كه درآمد يك شغل را بيشتر كنيم، فشار را روي افراد ديندار و معتقد افزايش دادهايم. زيرا حرص را در قلب انسانهاي حريص نشانه رفتهايم. در يك مكانيزم طبيعي، هر جا كه شيريني بيشتري باشد، مگسها جمع ميشوند. اگر دستمزد امام جماعت را بالا ببريم، دنياپرستترين افراد در اين سمت مستقر خواهند شد. در يك روند خودبهخودي، بدون نياز به اعمال نفوذ از طرف دشمن! چرا؟ زيرا روحاني ديندار و متقي، وقتي در دعواي سر دنيا واقع شود، كنار ميكشد و سر به كار خويش فرو ميبرد. او سر پول دعوا نميكند. اين است كه اگر نگوييم هميشه، به صورت اغلبي، سمتهاي داراي درآمد بالا را افراد پَست و پولدوست پر ميكنند.
3. پس روحانيون و طلاب زاهدمان چه شدند؟! پول كم بدهيم، روحاني كمسواد و بيدست و پا امام جماعت ميشود. زياد بدهيم، زرنگهاي دنياپرست سر كار ميآيند. پس آن دسته كه اهل تقوا هستند كجا ميروند؟ افراد باتقوا دنبال پول نميروند. آنهايي كه براي خدمت به اسلام وارد حوزه شدهاند، براي گرفتن دستمزد نه دين را تبليغ ميكنند و نه نماز ميخوانند. آنها براي خدا اين كار را ميكنند. ولي وقتي پول ميشود مبناي ارزشگذاري، عملاً اين دسته از افراد را حذف كردهايم. آنها دنبال اردوهاي جهادي و فعاليتهاي خودجوش ميروند و مساجدي را كه اكنون محل دعوا شده است ترك ميكنند.
سؤال تكرار ميشود؛ آيا بايد به امام جماعت پول پرداخت كنيم؟ يا براي تأمين مايحتاج او، كافيست مايحتاج او را تأمين كنيم، از طريق خدماتي كه به او ارائه ميكنيم. اگر او مسكن نياز دارد، مكاني زاهدانه در اختيار خود و خانوادهاش. اگر برنج و روغن نياز دارد، ماهانه در اختيارش. فرزندش بايد مدرسه برود، هزينه مدرسه را ما پرداخت ميكنيم. ميخواهد استخر برود، كارت استفاده از خدمات رايگان. شبيه به چيزي كه هماكنون به بازنشستگانمان ميدهيم؛ كارت منزلت. خيلي هم محترمانهتر است.
ما تضمين ميدهيم كه حداقل زندگي عرفي را براي او تأمين كنيم و او هم تماموقت در مسجد خدمت به اسلام و مردم مسلمان كند. بدون اينكه بحث و سخني از پول در ميان باشد.
در يك وضعيت ايدهآل، حتي نيازي به كارت منزلت هم نخواهد بود، مردم منطقه خودشان اقدام به تأمين نيازهاي امام جماعت ميكنند. وقتي به قصابي برود، قصاب كه پول نميگيرد، نانوا هم همينطور. تمام خدمات مورد نياز را به رايگان دريافت خواهد كرد، وقتي كه كاركردهايش مورد نياز مردم پيرامون مسجد باشد. وقتي كه يك ارتباط دوسويه با جامعه مخاطب برقرار كرده باشد، وقتي مردم بدانند گرههاي معنوي و اجتماعي و اقتصادي و خانوادگي آنها به دست امام جماعت باز ميشود.
همراهي استقلال با انحراف
مسجد اگر مستقل نباشد، معتمد مردم نميشود. مردم اگر مسجد را از خود ندانند، اگر حكومتي و دولتي تلقّي كنند، زحمتي براي آن نميكشند. همين ميشود كه پس از انقلاب شد. همهمان رفتيم خانه تا دولت اسلامي همه كارهاي اسلامي را به انجام برساند. توقع داشتيم مدرسه فرزندان ما را متديّن بار آورد، دانشگاه برايمان مهندسين باتقوا بسازد، مسجد هم همه مردم منطقه را ديندار كند. كرد؟
اين نميشود. در صدر اسلام هم نبود. رسول خدا (ص) در تمام امور حاكميت از مردم ياري ميگرفت. مسجد را هم با كمك آنها ساخت و با كمك آنها اداره كرد. پس مسجد بايد دست مردم باشد و اين يعني تصميمات نميتواند همگي از سوي حاكميت ابلاغ شود و امر و نهيها دولتي باشد.
حرفي كه بلافاصله ميشنويم اين است: مسجد ضرار ميشود! آري، اين درست است. ما دشمن داريم و دشمن ميخواهد به ما ضربه بزند، از هر نقطهاي كه بتواند. او خرج ميكند. پس همانطور كه ميتواند از يك قاتل زنداني، ابوبكربغدادي بسازد، با گذاشتن چند وجب ريش و آموزش سخنوري، قطعاً اينجا هم ميتواند. عامل تربيت ميكند و درون مسجد مستقر. مسجد را ميگيرد و از استقلال آن استفاده كرده، عليه نظام اسلامي سنگر ميسازد.
آيا ما ميتوانيم به خاطر اينكه فرزندمان مبادا سيگار بخرد و معتاد شود، اجازه ندهيم براي خريد شير و ماست و پنير به بقالي محل برود؟ اين مانع رشد تواناييها و بروز و ظهور استعدادهاي او نميشود؟
تواناييهاي انسان در آزادي رشد مييابد. اما آزادي چارچوبدار. آزادياي كه پيش از تخلّف سلب نميشود و پس از تخلّف از مجازات اغماض نميگردد. آزادي همراه با مسئوليت و پاسخگويي.
طراحي ساختار اسلامي در مقابل ساختار كفر
كفار يك طور سازهاي در نظام اجتماعي خود ساختهاند كه نميشود در آن ذوب نشد. ايراني مسلمان به آمريكا ميرود، ميگويند: نماز ميخواهي بخوان، روزه ميخواهي بگير، گوشت حلال ميخواهي بخور، به هر عبادتي كه ميخواهي عمل كن، اما در جامعه ما بايد با چارچوبهاي سكولار ما عمل كني. در ناسا هم كه باشد، ابزاري ميسازد كه به دستگاه كفر خدمت كند. دانشجو كه باشد، پاياننامه كه بنويسد، موضوعي به او ميدهند، مثلاً در متالوژي، آلياژي كه فلان مقدار فشار را تحمّل كند، از محصول او زيردريايي ميسازند كه در خليج فارس به كشور خودش حمله كند!
غرب تمام رفتار انسانها را كاناليزه ميكند، با قوانين دقيقي كه طراحي كرده است. انسان ارزشي رفتار غيرارزشي دارد. در مقابل ظلم ساكت ميشود، از كمك مظلوم باز ميماند. ايمان را تبديل ميكند به امري قلبي كه قدرتي براي حضور اجتماعي ندارد.
[نمودار كامل]
[ادامه دارد...]